اینجا کجاست؟

اینجا کجاست؟

" اینجا کجاست؟ خاطره ای از این مکان داری؟ بنویس"

پاسخ از علی زروندی:

با سلام اینجا کوچه باغ و مابین باغ عمو جعفر و عمو شاه محمد میباشد.

 

پاسخ مدیر وبلاگ:

سلام بر شما دوست عزیز

با تشکر از پاسخ و بازدید زیباتون.

درسته، اینجا همونجاس و من یادمه غروب ها وقتی این جوی ها پر آب و در امتداد مسیر، راهی زمین های مردم می شد، از از باغ عمو جعفر سیب های سبزی همراه خود هدیه می آورد که مزه آن سیب های کال هنوز هم برایم یادآور زیباترین لحظات کودکیم است.

کسی چه میداند، شاید عمو جعفر ، این مرد مهربان، خودش سیب ها را در مسیر آب قرار میداد تا کام لحظات خندان کودکی من و دوستانم راشیرین تر کند و شاید باد از طرف خداوند مامور چنین کاری بود.

خوب یادمه کفش های جفت شده کنار جوی آب و پاهایی که تا زانو زیر آب بود و در مسیری مخالف آب با کشاکش جریان آب عشق بازی میکرد.خنده هایی که تمام کوچه باغ را پر میکرد وقتی حسن (دوستم) دنبالم بود تا مرا هم آغوش آب کند و صدای گفتگوی گرم نسیم با برگ درختان و صدای راز و نیاز غروب هنگام گنجشکان با خدا...

نگاه عابرانی که با حسرت و لبخند بر لب به ما خیره و گذر میکردند و سرمای نازک آب که با حرارت خواهش آن روز ها گفتگو داشت.

 همه و همه ی آن لحظات ناب کودکی یادش بخیر..

 کوچه باغ و درختان کهن سالش سندی است برای اثبات اصیل بودن خاطرات سبز کودکی مان و کاش فقط یک بار دیگه، نه برای یک روز،نه برای ساعاتی، بلکه برای لحظاتی برگردیم به دوران کودکی و با شوق و ذوقی فراتر از زمان کودکی مان بدویم به دنبال سیب های غلت زنان در مسیر آب و صدای خنده هایمان را چنان بلند کنیم که زمان از شوق، لبخند به لب به تماشا بنشیند و  چشمانش را ببندد و با خوابی عمیق از حرکت باز ایستد.آنگاه من و دوستانم برای همیشه در کودکی مان شادمان بمانیم...





:: برچسب‌ها: کوچه باغ نیشابور , زروند , زروندی , هادی زروندی ,
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : هادی زروندی
تاریخ : سه شنبه 20 شهريور 1394
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
علی زروندی در تاریخ : 1394/6/18/zarvandi - - گفته است :
  • با سلام اینجا کوچه باغ و مابین باغ عمو جعفر و عمو شاه محمد میباشد.

 

پاسخ مدیر وبلاگ:

سلام بر شما دوست عزیز

ممنون از بازدید و نظر زیباتون.

درسته، اینجا همونجاس و من یادمه غروب ها وقتی این جوی ها پر آب و در امتداد مسیر، راهی زمین های مردم می شد، از از باغ عمو جعفر سیب های سبزی همراه خود هدیه می آورد که مزه آن سیب های کال هنوز هم برایم یادآور زیباترین لحظات کودکیم است.

کسی چه میدادند، شاید عمو جعفر ، این مرد مهربان، خودش سیب ها را در مسیر آب قرار میداد تا کام لحظات خندان کودکی من و دوستانم راشیرین تر کند و شاید باد از طرف خداوند مامور چنین کاری بود.

خوب یادمه کفش های جفت شده کنار جوی آب و پاهایی که تا زانو زیر آب بود و در در مسیری مخالف آب با کشاکش جریان آب عشق بازی میکرد.خنده هایی که تمام کوچه باغ را پر میکرد وقتی حسن (دوستم) دنبالم میکرد تا مرا هم آغوش آب کند و صدای گفتگوی گرم نسیم با برگ درختان و صدای راز و نیاز غروب هنگام گنجشکان با خدا...

نگاه عابرانی که با حسرت و لبخند بر لب بر ما خیره و گذر میکردند و سرمای نازک آب که با حرارت خواهش آن روز ها گفتگو داشت.

 همه و همه آن لحظات ناب کودکی یادش بخیر..


/weblog/file/img/m.jpg
یه دوست ... در تاریخ : 1394/4/30/2 - - گفته است :

هر جا خدا از باده و انگور می گوید

از کوچه باغ شهر نیشابور می گوید.........

 به امید اینکه در بهشت هم شهری به نام نیشابور ب
به امید جاودانگی نیشابور.........
���
سلام / نمیدونم کجاست
اما منو یاد اثر شفیعی کدکنی :در کوچه باغ های نیشابور انداخته ....
موفق ���

پاسخ مدیر وبلاگ:

سلام بر شما گرامی

سپاس از بازدید زیباتون.

 

بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب،

که باغها همه بیدار و بارور گردند.

بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید

به آشیانه ی خونین دوباره برگردند.

" استاد شفیعی کدکنی(در کوچه باغ های نیشابور) "


/weblog/file/img/m.jpg
احمد زروندی در تاریخ : 1394/4/21/7 - - گفته است :

سلام هادی جان یاد کوچه باغ رو برای ما زنده کردی ولی افسوس که اون روزها برنمیگرده

 

پاسخ مدیر وبلاگ:

سلام دوست عزیزم

امید به اینکه هرکجا که هستی خوب و خرم باشی.

احمد آقای عزیز؛ کوچه باغ و درختان کهن سالش سندی است برای اثبات اصیل بودن خاطرات سبز کودکی مان و کاش فقط یک بار دیگه، نه برای یک روز،نه برای ساعاتی، بلکه برای لحظاتی برگردیم به دوران کودکی و با شوق و ذوقی فراتر از زمان کودکی مان بدویم به دنبال سیب های غلت زنان در مسیر آب و صدای خنده هایمان را چنان بلند کنیم که زمان از شوق، لبخند به لب به تماشا بنشیند و  چشمانش را ببندد و با خوابی عمیق از حرکت باز ایستد.آنگاه من و دوستانم برای همیشه در کودکی مان شادمان بمانیم...

سپاس از حضور همیشگی شما دوست عزیزم.

التماس دعا



نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: